English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (384 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
labor theory of value U تئوری ارزش کار
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
value theory U نظریه ارزش
theory of value U نظریه ارزش
labor theory of value U نظریه ارزش کار
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
launching U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
prices U ارزش پولی کالا
price U ارزش پولی کالا
supply and d. U عرضه وتقاضا
ad valorem duty U حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
expected value U ارزش مورد انتظار
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
buyer's over U حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
seller's option to duble U خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
it is not worth my while U نمیارزد برای من ارزش ندارد
valorize U ارزش قائل شدن برای
warrantable U دارای ارزش برای شهادت
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
tender U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
specific duties U عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
ad valorem duty U حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
relative income hypothesis U براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
to offer U عرضه کردن [ کالا]
sue and losse part U عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
joint product offer U فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
exclusion principle U درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
shipments U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
shipment U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
value U ارزش
worth U ارزش
valueless U بی ارزش
worm eaten U بی ارزش
avail U ارزش
price U ارزش
picayune U بی ارزش
picayubnish U بی ارزش
shotten U بی ارزش
junky U بی ارزش
prices U ارزش
worthiness U ارزش
naught U بی ارزش
punks U بی ارزش
raffish U بی ارزش
worthless U بی ارزش
punk U بی ارزش
values U ارزش
rubbish U بی ارزش
big ticket U با ارزش
valuing U ارزش
good for nothing U بی ارزش
trivalency U سه ارزش
low level U کم ارزش
low grade U کم ارزش
fustian U بی ارزش
treasure U با ارزش
rewarding U پر ارزش
regardant U با ارزش
small change U کم ارزش
no par U بی ارزش
brummagem U کم ارزش
brummagem U بی ارزش
worth U با ارزش
market value U ارزش
trivalence U سه ارزش
cost U ارزش
unvalued U بی ارزش
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
caloric value U ارزش گرمایی
rubbish U چیزپست و بی ارزش
esteem U رعایت ارزش
indexation U ارزش ترازی
final value U ارزش نهایی
calorific value U ارزش گرمایی
production cost U ارزش ساخت
nothing U بی ارزش ابدا
maintenance cost U ارزش نگهداری
prime cost U ارزش اولیه
undervaluation U کم ارزش گذاری
call by value U فراخوانی با ارزش
hawing U چیز بی ارزش
hawed U چیز بی ارزش
haw U چیز بی ارزش
market value U ارزش بازاری
call price U ارزش اسمی
place value U ارزش مکانی
haws U چیز بی ارزش
junk U کهنه و کم ارزش
belittlement U کم ارزش سازی
equity capital U ارزش ویژه
debunks U کم ارزش کردن
man friday U کمک با ارزش
end value U ارزش انتهایی
monetary value U ارزش پولی
manufacture cost U ارزش ساخت
quantitative value U ارزش کمی
exchange value U ارزش مبادلهای
exchange value U ارزش مبادله
quantitative value U ارزش مقداری
face value U ارزش اسمی
cheaper U کم ارزش پست
capitalized value U ارزش سرمایهای
tinker's dam U چیزبی ارزش
tinker's damn U چیزبی ارزش
cheapest U کم ارزش پست
loan value U ارزش وام
expected value U ارزش منتظره
present value U ارزش فعلی
loan value U ارزش استقراض
present value U ارزش فعلی
present value U ارزش حال
threshold value U ارزش استانهای
capital value U ارزش فعلی
face value U ارزش صوری
book value U ارزش دفتری
logical value U ارزش منطقی
loss of value U افت ارزش
meed U پاداش ارزش
truth value U ارزش درستی
present worth U ارزش حال
capital value U ارزش سرمایه
capital value U ارزش سرمایهای
limiting value U ارزش نهایی
cheap U کم ارزش پست
depreciation U کم ارزش شمردن
present worth U ارزش فعلی
wear thin <idiom> U بی ارزش شدن
added value U ارزش افزوده
scrap value U ارزش اسقاطی
value date U تاریخ ارزش
debunk U کم ارزش کردن
value for money U ارزش پول
value in exchange U ارزش مبادله
value in use U ارزش استفاده
value in use U ارزش استعمال
nominal value U ارزش اسمی
value added U ارزش افزوده
disvalue U بی ارزش کردن
par value U ارزش اسمی
coupling valve U ارزش اتصال
net price U ارزش خالص
net value U ارزش خالص
auxiliary value U ارزش کومکی
paradox of value U تناقض ارزش
valorization U تعیین ارزش
valuably U بطور با ارزش
kitsch U هنر بی ارزش
heritage asset U میراث با ارزش
net worth U ارزش خالص
valuations U ارزش گذاری
subjective value U ارزش ذهنی
objective value U ارزش عینی
cost account U ذکر ارزش
capital U ارزش ویژه
value of money U ارزش پول
salvage value U ارزش بازیافتنی
survival value U ارزش بقا
surrender value U ارزش بازخرید
it is of little worth U کم ارزش است
surplus value U ارزش اضافی
objective value U ارزش واقعی
rental value U ارزش اجارهای
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1براى خودت ارزش قائل باش
1tink and grow rich
1incentive
1affixation
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com